ولی شد نفتِ ما غارت در اهواز
عزت الله کیانی:
« نیاز ما چه وزن آرد بدین ساز؟»
به کرنا می دمد در مایه ی جاز !
به آبادان اگر اجرا نماید
صدایش می رسد تا شهرِ اهواز!
محمد بقالان:
بنوشم بعد از این؛ بارانِ سممی
که قبلاً پشتِ سَد کردم پس انداز
به جای دی بلال و ماه رضایی
بخونم گاه گریو... از داغِ سرباز
وحیدکیانی:
چه عطری می تراود از بهاران
چه بالی می تکاند کوگ تاراز
پروا پاچیده:
عجب سازی حکایت کرد آغاز
کز آبادان رسیده تا به اهواز
محمد بقالان:
نموده قلبِ خود را کاه دانی
که در آن وِل بگردد گاوِ مهناز
پروا پاچیده:
برای رقص باید جامه ای دوخت
از این رو رفت باید پیش بزاز
ایرج خواجوی:
هوای عاشقی دارد دل من
بیا امشب برایم کوک کن ساز
سبکبال از سر کارون گذرکرد
کبوتر با کبوتر باز با باز
محسن ابراهیمی:
پر پرواز را از ما گرفتند
به پای وعده های صد به یک غاز
مهران ظهرابزاده:
دلم در آرزوی گنبد عشق
همانند کبوتر کرده پرواز
مینا کوراوند:
بنازم این گروه شاد و خوش را
یکی از یک بهتر و َ ممتاز!
محسن ابراهیمی:
خوشا آن کس که دارد در بر خویش
نگار و دلبری از شهر شیراز
پروا پاچیده:
کبوتر هم ندارد یار دیگر
گمانم یار گشته با یکی غاز
سارا کوراوند:
ز بهر اين مدير خوب و طناز
بپا بايد كنيد بزمي و آواز
جمشید مولائی:
برای عشق مفهومی نماند
ز برق مفتی و داروی کم ساز
علی فرهادی:
به ساز مهرعلی تالار ایذه
برقصم من به چوپی و به سرناز
پروا پاچیده:
ببین چوبازی مردان ایلم
یلی مثل کناری یا که شهباز
محمد بقالان:
بگوی آن دکل دزدان کجایند
که در کل جهان هستند ممتاز
علی فرهادی:
بیا منصور قدری شاد باشیم
بزن پروامکن ای کهنه چوباز
پروا پاچیده:
بماند خاک ایران تا قیامت
به یمن خون سربازان جانباز
عزت ا...کیانی:
تفنگم را بیَندازم به کارون
به بانگ دلنشین ِکوگ ِتاراز
محمد بقالان:
علی! منصور رفته زن بگیره
ز مسکو ؛ فکر کنم از راه قفقاز
پروا پاچیده:
اگر هم تا سحر بیدار باشی
بخوانم من برایت از فلک ناز
وحیدکیانی:
جهانی خسته از رنجی سترگم
جنونی جاودان از عشق و اعجاز
علی فرهادی:
درک دست من است و ترکه ازتو
دمی را با سبوگردیم دمساز
اگر منصورجانم زن بگیرد
نباید جار زد زیرا بود راز
محمد بقالان:
نه برقی و نه آبی و نه گازی
ولی شد نفتِ ما غارت در اهواز
ایرج خواجوی:
چه خوش باشد رفیقان درکنارت
تمامی مهربان و دست و دل باز
ز شهر بهبهان تا رامهرمز
زخرمشهر و آبادان و اهواز
همه همراه و همدل ،جمله شاعر
دوبیتی خوان،رباعی گو،غزل ساز
نمک پاش و رطب چینان به گفتار
بداهه گوی و نکته سنج و طناز
علی فرهادی:
بگو ایرج کلامت شهد باشد
که باید باکلامت کرد آغاز
وحید کیانی:
علاوه بر غبار و بوی کارون
فزون گردیده گرماهای اهواز
عزت الله کیانی:
غُلو نیست آنکه کرد این ادعارا
غُلُوْ شاید بُوَد از حیثِ ابراز
علی فرهادی:
بداهه گفتن از هرکس نیاید
مگر از شاعران شهراهواز
حسین کریمی :
شب جمعه دوباره آمد و من
گلایه های خود بنمایم ابراز
مجردها همه تنهای تنها
یکی می رقصد و آن یک زند ساز
وحید کیانی:
بداهه خوبه اما آن زمان که
رعایت گردد اطنابات و ایجاز
علی فرهادی:
همه دعوت به صرف شام بامن
به شامی مرغ سوخاری به فرگاز
ایرج خواجوی:
علی فرهادی وکورش تباری
ز تو وا کرگل دالو کُنن ناز
وحیدکیانی:
ندیدم شام شالو را ولیکن
پسند من بود سوخاری غاز
معصومه صیدالی:
خدا را شکر فکر بانوان بود
یکی از این گروه شعر و آواز
محمد بقالان:
سِهِ شب؛ شاعران را خواب و خور نیست!
بداهه گویی ی این جمعِ طناز!
شب جمعه تشک ها پاره پوره
پتوها پیچ در پیچ و دس انداز
زگرما پاچه ی شلوار بالا
ز سودا دگمه های پیرهن باز...
عزت ا.. کیانی:
دم ِحجله به جای قتل گربه
عروسو شاد کن با رقص و آواز
اگر رقصد به سازت خوش به حالت
اگر نازد برای تو ، بکِش ناز
علی فرهادی:
گمانم اشتباهی گشت ارسال
چونان تیری که ناید برکمان باز
عبدالکریم کاوسی:
بزرگان پیش از این نیکو سرودند
همیشه مرغ همسایه بود غاز
سیروس مختاریان:
هر آن که در بداهه باشد استاد
بیاموزد تو را اشعار اعجاز
نه هر که خامه ای در دست گیرد
سراید شعر چون سعدی شیراز
بچه نفتون:
کنون من هم زنم در زیر آواز
میان گرد و خاک شهر اهواز
بخوانم دی بلالی از اسدپور
چرا توشمال نفتونی زند جاز؟!
برچسبها: بداهه, انجمن ادبی, خروش کارون, اهواز بداهه اعضای انجمن خروش کارون اهواز...
ما را در سایت بداهه اعضای انجمن خروش کارون اهواز دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : abbechaleriz بازدید : 167 تاريخ : پنجشنبه 18 آبان 1396 ساعت: 3:56